محل تبلیغات شما



عمومي پسر ، برنامه ريزي همسر پول خرج كردن ، دعا خوندن ، تاثير حرف ها ، گوش نكردن پسر ، گزينه دو ، خيلي پايين هست ، جواب نميگيره ، كارنامه پشتيبان ، نگرانم ، ناراحتم ، 

رمز واي فاي 

دارم نيميرم ، نا اميدم ، انگيزه ندارم ، به اندازه كافي خوب نيستم 

گوشت بخرم 

ميوه ، قياسي

احساس كمبود دارم ، اگه پسر كنكور قبول نشه 

مشكل من چيه 

كمك 

مهديس 

طلاق حسين وهمسر، 

نگرانم 

پيش بيني دووتا بچه 

چرا نمي دونستم طلاق گرفتن 

زنداداش چي پيش خودش فكر كرده درست مثل مهناز فكر كرده ، رحم  ندارن اينجور آدما ، مثل بتول ،  

بابا انسولين نزده 

ناهار ميخرم 

وقتي جواب نميگيره بايد چه كرد؟ 

نگرااااااانم 


پنج شنبه مهرنوش اومد و ماشين شست و جاروبرقي و گردگيري ، شستن لباس هاي سفيد ، حمام و توالت را برق انداخت ، ، ما تولد دعوت بوديم و حمام رفتيم ، چون تولد تو رستوران بود و من هم وقت نكردم بابليس بزنم موهاي خودم و دختر را ، ناهار خورشت كرفس بود .من تونستم بخوابم . مهرنوش وسايل نقاشي را جمع كرد . لباس زمستاني ها را جمع كرد . پشت يخچال را جمع كرد . كابينت ها را دستمال كشيد . زمين ها را طي كشيد . توي يخچال را مرتب كرد . توي كابينت ها را مرتب كرد . لباسم را برد . مهرنوش را بردم رسوندم .دنبال مريم رفتم . رفتيم رستوران عظيميه و جاي خوبي بود . مامان نازنين را ديدم . همسر براي دادن كادو بيست بار زنگ زده بود ، من گوشي را برنداشتم . رفتم با گوشي عكس بگيرم ديدم داره زنگ ميخوره . همسر رفته بود سلماني و من متوجه نشدم . بعد كادو را داد و دوباره رفتم تولد . زهرا بايد مي رفت جاده چالوس  و خداحافظي كرد . بدون شام .دوست پانيسا هم عمه اش اومد دنبالش و رفت ، اون هم بدون شام ، زهرا از مادرش گفت كه سرطان داره و چه حرف هايي كه بهش نزده . آدم هاي سرطاني چقدر ناراحت ميشن . آيا فاطمه را ببرم شهرك غرب و يا با مينا برويم بايد زنگ بزنم . شام خيلي خوشمزه و لذيذ بود . دختر قورباغه گرفت .جالب بود .يادمه يك بار هم كبوتر گرفته بود . رفتيم خريد از مهدي ميوه خريديم . بالاي دويست تومان شد .بعد هايپر نرفتيم  .آمديم خانه كه دختر گاندو ببينه . شام پسر را دادم . فردا جمعه .همسر املت درست كرد .ساعت كرنومتري را درست كرد . ناهار خوريم .من رفتم حمام .نشد كه بخوابم .پاشدم شروع كردم به آماده كردن شام ، مادر شوهر و پدر شوهر آمدن و والك آوردند و قرار شد براي شام والك پلو بذارم ، با گوشت چرخ كرده . سالا شيرازي مينا درست كرد و ماست و خيار را مينا درست كرد .چايي مينا آورد .همسر پچ پچ خريد .استخر را برد باد كرد .پنير خريد .مادر شوهر توت آورده بود.كنگر آورده بود.من دو پيمانه پلو سفيد هم گذاشتم .بعد شام كمرم حسابي درد گرفته بود و رفتم دراز كشيدم و خوابم برد .همسر ساعت درست كرد. پسررهم شعبده بازي ميكرد با كارت هاي پاسور .كتاب قرآن ثنا رو يادم رفت بدم و با دختر اين دو روز برنامه هاش رو كار نكرديم . با مينا درباره كاشت ناخن صحبت كردم .عصباني هستم از دست همسر خيلي .بعد دختر رفت خونه ثنا شب ماند ، همسر هم پدر و مادرش را رساند .برنج ها را هم برد .سر بشقاب خانم همسايه با همسر دعوايم شد . 

ديشب سميرا دعوت كرد براي ناهار خونش .بايد كادو ببريم .فردا وقت دندانپزشكي دارم . ثبت نام چرتكه را هم انجام بدم 

صبح همسر را بردم مترو .تهران نخواست كه برم .گفت پسر نبايد تنها باشه .الان پسر را بيدار كنم .صبح پسر آزمون حسابان داشت .كارت پاسور را برده بود با خودش مدرسه .ناهار خورديم .نمي دونم بايد چه كنم ؟ آيا دختر رفته سر كلاس موسيقي؟ آيا موهاي دختر را بافته ؟ 


آیا باید با اون دوست دوبی اش حرف می زدم یا نه . اون هم یک عوضی هست بدتر از خودش . نمی دونم باید چه کنم ؟ چند روز هست که حتی رزونگاری هم نمی کنم . از خودم بدم میاد . همه چی بهم ریخته . همه چی مشکل دار هست . همه چی سیاه هست مثل قابلمه سوخته . تمام سیاهی ها رو اومده .


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سفرنامه و جهانگردی